سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساحل نجات

آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد،سپس زمانی طولانی برآنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد؛و بسیاری ازآنها گنهکارند؟

روزی...

روزی خدا هستی را قسمت می کرد .

خدا گفت :

چیزی از من بخواهید .. هر چه باشد شما را خواهم داد .. سهمتان را از هستی خواهم داد .. زیرا خدا بسیار بخشنده است .

و هر که آمد چیزی خواست .. یکی بالی برای پریدن ..و دیگری پایی برای دویدن .. یکی جثه ای بزرگ خواست ..و آن یکی چشمانی تیز .. یکی دریا را انتخاب کرد یکی آسمان را .

در این میان کرم کوچکی جلو آمد و به خدا گفت :

من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم ، نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ ، نه بالی و نه پایی ، نه آسمان و نه دریا .

تنها کمی از خودت ، تنها کمی از خودت رو به من بده .

و خدا کمی نور به او داد .

نام او کرم شب تاب شد .

خدا گفت : آنکه با خود نوری دارد بزرگ است ، حتی اگر به قدر ذره ای باشد ، تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان میشوی .

و رو به دیگران گفت : کاش می دانستید این کرم کوچک بهترین را خواست، زیرااز خدا جز خدا نباید خواست .

هزاران سال است که او می تابد روی دامن هستی می تابد وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرم کوچک بخشیده است .



[ دوشنبه 92/6/18 ] [ 2:40 عصر ] [ ستا ره ابوترابی ]

نظر