می شنید
می شنید
می گفت:ستاره سهیل شده
دیگری می گفت:اصلا کجاست؟
سومی گفت:نه بابا!اگه آقا زنده بود که اینقدر گرفتار و بدبخت نبودیم.
همه این حرف ها رو شنید.در دلش افسوس خورد و بعد پنهانی گریه کرد.
[ شنبه 92/2/28 ] [ 6:49 عصر ] [ ستا ره ابوترابی ]
ساحل نجاتآیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد،سپس زمانی طولانی برآنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد؛و بسیاری ازآنها گنهکارند؟ |
درباره وبلاگ الهی و ربی من لی غیرک. دوستا ی عزیز
حال که لطف می کنید و تشریف میارید ممنون می شم اگه نظر بذارید.
آرشیو ماهانهبرچسبهای وبثانیه های حساب نشدنی (14)
گل عفاف (12)
مد و غرب زدگی (12)
داستانک حجاب (9)
عکس گل (3)
کاریکاتور ازدواج (2)
مهریه سنگین (1)
نقاشی خدا (1)
ترول عمل بینی (1)
درس های زندگی (1)
لینک های ویژهدیگر امکانات |
|
| [ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |