سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساحل نجات

آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد،سپس زمانی طولانی برآنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد؛و بسیاری ازآنها گنهکارند؟

همسایه ی عزیز

سوار بر بال خیال از کوچه پس کوچه های قلبم عبور می کردم .در همین لحظه یادم افتاد  جای یکی از همسایه ها خیلی خالیه.

همسایه ای که خیلی مهربون بود.

یادم افتاد خیلی وقته که باهاش قطع رابطه کردم . هرچند که اون خیلی در خونه قلبمو زد و منو خوند اما،من هر بار بهش اعتماد نکردم

و بهش جواب رد دادم.

تو بچگی یام لژ نشین قلبم بود اما ،بزرگتر که شدم انگار اون داشت کم کم از خونه قلبم می رفت.

منم هیچ توجهی به رفتنش نداشتم . حالا میبینم که چقدر جاش خالیه !!

تو فکر بودم که چی کار کنم که اون برگرده و باهم باشیم .اول با خودم گفتم :با این کارایی که من کردم ،عمرا اگه برگرده .

اما یه صدایی بهم گفت:اون خیلی بزرگتر از این حرفاست که به خاطر اشتباه یه صاحبخونه دیگه تا ابد با اون قهر کنه.

خوشحال شدم که امیدی هست،راهی هست که اون برگرده.

خدایا!

من به آمرزش تو بیشتر امیدوارم تا به عملم . اگه گناهان من بزرگه اما بخشش تو بزرگتر از گناهان منه .

خدایا!

اگه من شایسته رحمتت نیستم اما،رحمت تو شایسته منه .چون رحمت و لطفت تمام عالم را فرا گرفته .

ای مهربانترین مهربانان.

چند روزی از اومدنش می گذره.انگار تو خونه قلبم یه شور دیگه ای برپاست .حس و حال منم نسبت به زندگی عوض شده.

خوش به حال کسایی که سعی می کنند با رفتار شون این همسایه ی عزیز رو برای همیشه همیشه تو قلبشون نگه دارن.



 



[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 6:20 عصر ] [ ستا ره ابوترابی ]

نظر