من خواهر شما نیستم!
مو تورم توقیف شده بود و اعصابم خرد ، آ خه چند روزی بود دنبال آزاد کردن موتورم بودم.خسته رفتم کنار خیا بون دیدم خانمی با لباس نگفتنی کنار تلفن کارتی ایستاده. راستش خجالت کشیدم جلو تر برم.اطرافش هم یه عده پسر جوون ایستاده و نگاهش می کردند.
با خوم گفتم چه رویی داره.سر ظهر با این لباس کنار خیابون از نگاه اینا هم خجالت نمی کشه....پسرا وقتی منو دیدن رفتن.
به خودم جرأت دادم و رفتم نزدیک تر گفتم «خواهر ..برگشت نگاهی به سر ورویم کرد و گفت:من خواهر تو نیستم.خب چی صدات کنم!
روش رو برگردوند و گفت :برید وضع خودتون رو درست کنید.اقتصاد مملکت رو درست کنید.نمی دونم حرفاش چه ربطی داشت.آخه حجاب چیکار به سیاست و اقتصاد داره.حجاب رو خدا گفته نه سیاستمداراو ....خلاصه از خیرش گذشتم و اصلا نمی خواستم بگم خواهر حجابتو رعایت کن.
می خواستم بگم کارت تلفنت رو به من بده یه زنگ ضروری دارم بزنم کلی نق شنیدم.
[ سه شنبه 92/2/3 ] [ 6:49 عصر ] [ ستا ره ابوترابی ]