دانلود بنرهای ویژه ی نیمه ی شعبان
[ پنج شنبه 92/3/30 ] [ 10:10 صبح ] [ ستا ره ابوترابی ]
ساحل نجاتآیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد،سپس زمانی طولانی برآنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد؛و بسیاری ازآنها گنهکارند؟ |
دانلود بنرهای ویژه ی نیمه ی شعبان[ پنج شنبه 92/3/30 ] [ 10:10 صبح ] [ ستا ره ابوترابی ] قرآن .شیطان
[ یکشنبه 92/3/19 ] [ 5:44 عصر ] [ ستا ره ابوترابی ] تو خود بگو کوچکی متوسطی یا بزرگی؟انسان های بزرگ درباره ی عقاید سخن می گویند. انسان های متوسط در باره ی وقایع سخن می گویند. انسان های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند.
انسان های بزرگ درد دیگران را دارند. انسان های متوسط درد خودشان رادارند. انسان های کوچک بی دردند.
انسان های بزرگ عظمت دیگران را می بینند. انسان های متوسط به دنبال عظمت خود هستند. انسان های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند.
انسان های بزرگ در پی کسب حکمت هستند. انسان های متوسط در پی کسب دانش هستند. انسان های کوچک به دنبال کسب سواد هستند.
انسان های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند. انسان های متوسط پرسش هایی می پرسند که پاسخ دارد. انسان های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند.
انسان های بزرگ به دنبال خلق مساله هستند. انسان های متوسط به دنبال حل مساله هستند. انسان های کوچک مساله ندارند.
انسان های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن بر می گزینند. انسان های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند. انسان های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند. [ یکشنبه 92/3/12 ] [ 6:21 عصر ] [ ستا ره ابوترابی ] دولت عشقگفت : فقیرم گفتند: نیستی گفت:فقیرم باور کنید گفتند:نه نیستی گفت:شما از حال و روز ما خبر نداری و حال و روزش را تعریف کرد که چقدر دست هایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند. گفت که به خدا قسم چیزی ندارم گفتند:صد دینار اگر به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی که ازما متنفری,از ما فرزندان محمد(ص)؟ گفت:نه به خداقسم نه هزار دینار؟ نه به خداقسم نه ده ها هزار نه باز دوستتان خواهم داشت. گفتند: چه طور می گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی چه طور می گویی فقیری وقتی کالای عشق به ما,در دارایی تو هست [ شنبه 92/2/28 ] [ 7:4 عصر ] [ ستا ره ابوترابی ] کتاب جدیددور تادور مغازه تا سقف,قفسه ها پر از کتاب بودند. چشم دانشجو ها میان کتاب ها می گشت.رو به استادشان کردند؛ - هشت کتاب رو توصیه میکنید؟ - و کدوم کتاب فروغ رو؟ استاد گفت:آقا این همه کتاب جدید,همش می رید می چسبید به اینا؟ یکی از دانشجو ها دست برد و کتابی را برداشت؛«کمال الدین و تمام النعمه» استاد کتاب را گرفت.بر انداز کرد و گفت:اینو بذار سر جاش! این جور کتابارو از کتابخونه امانت بگیر,پولتو بده یه کتاب جدیدبخر! [ شنبه 92/2/28 ] [ 6:56 عصر ] [ ستا ره ابوترابی ]
.::.
[ مطالب قدیمیتر ]
|
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |